هوای تازه

ساخت وبلاگ
ناگفته پیداست که این اقتضای قدرت است. قدرت است که جان و جهانِ انسان را زیر و زَبَر می‌کند؛ زین‌روست که جلال‌الدین مولوی (۶۰۴-۶۷۲ ه.ق) آرزو می‌کند که قدرت از آدمی دور باد: مَر بشر را پنجه و ناخن مَباد که نه دین اندیشد آنگَه نه َسداد (مثنوی. دفتر ششم) مولویْ زورآوَری را مایۀ تباهی دین و اخلاق می‌شمرد. گفتن ندارد که مراد وی مطلق قدرت نیست، بلکه قدرت مطلق است؛ زیاده قدرت داشتن و مجهز شدن به پنجه و ناخن که ابزار دریدن و زخمی کردن است. یادآور شخصیت تونی مونتانو در فیلم زخم صورت (۱۹۸۳) با بازی آل‌پاچینو در نقش مجرمی کوبایی که پس از آمدن به امریکا، از کارگری ساده به امپراتوری عظیم توزیع کوکائین تبدیل می‌شود و در این مسیر، همه چیزِ خود را از دست می‌دهد از مادر و خواهر تا همسر و دوست دیرین. وارثِ ثروتی افسانه‌ای، با دست‌های آلوده به خون و قلبی خالی از عشق و آرامش! از میان معاصران، این گفتۀ آبراهام لینکُلن (۱۸۰۹-۱۸۶۹م)،رئیس جمهور فقید و مقتول امریکا- که به سبب لغو قانون بردگی به نیکنامی ازو یاد می‌شود نیز شنیدنی است: هرگاه خواستی کسی را بیازمایی، کمی قدرت به او بده. لینکُلن نوشاندنِ جرعه‌ای از بادۀ قدرت را برملاکنندۀ ظرفیت‌های نهفتۀ آدمی می‌داند. در کتابِ کریم هم استغنا همسایۀ دویار به دیوار طغیان است: إِنَّ الاْءِنسَانَ لَیطْغَی* أَن رَآهُ اسْتَغْنَی (علق/ ۶-۷). ما در همۀ زمینه‌هایی که یک سَر آن به استفاده از امکاناتِ تکنولوژیک وصل می‌شود، دچار تعویق و تأخیریم. همانچه در ادبیاتِ جامعه‌شناختی تأخر فرهنگی نامیده می‌شود، و بر جاماندنِ فرهنگ از امکانات انگشت می‌گذارد. اصلاً چنین می‌نَماید که بهره جستن از امکاناتِ پیشگفته نیازمندِ پیوستی آسیب-شناختی است؛ چرا که همچون همۀ پدیده‌های دیگر که هوای تازه...
ما را در سایت هوای تازه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhare-bazio بازدید : 54 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1402 ساعت: 0:05

او فقط و فقط باید نوجوانی کند، بخندد، ساز گریه‌اش را کوک کند، خود را مدام در آینه ببیند، گاه زشت جلوه کند و گاه چندان زیبا بنَماید که بر خود ببالد، با دوستانش چَت کند و با آنها راجع به همۀ آنچا در محیط خانه تابو به شمار می‌آید بی‌واهمه سخن بگوید، درس بخواند و برای آینده‌اش نقشه‌های جورواجور بِکِشد. لباس‌های رنگارنگ بپوشد، مهمانی برود، عاشق شود. رازهای مگویش را با مادرش در میان بگذارد و با پدرش رفیق باشد. ساختمان وجود آدمی با همین مصالح ساخته می‌شود. هرچه جنس مصالح بهتر و ملاطِ شخصیت پُرو پیمان‌تر باشد، ساختمانْ استوارتر است وگرنه به تلنگری فرومی‌ریزد. نیک می‌دانم همسالان او که به‌اجبارِ خانواده‌هایشان کِشان کِشان یا حتی نازان و خرامان به خانۀ بخت روان شده‌اند، از پیامدهای ویرانگر کودک‌همسری «بی‌خبرند». از بیدار شدن نیازهای تَنانه و عاشقانه پس از سال‌های سُکون و دلمردگی و بر زمین ماندن آنها در خلأ روابط عاطفی و احساسیِ هم‌تراز با همسران بزرگ‌سال یا ناشناختۀ خویش... قتل‌های ناموسی، طلاق‌های عاطفی و آنچه خیانت در پیمان زناشویی می‌نامند، پیامدهای کودک‌همسری و نادیده گرفتن اساسی‌ترین نیاز انسان در حیات اجتماعی، یعنی «حق انتخاب» است. حق انتخاب انسان‌ها برای آگاه شدن و سنجیدن و برگزیدن یا فرونهادن. ‌ جامعه رنگ خوشبختی را نمی‌بیند مگر آنکه به باشندگانش اجازۀ تجربه کردن، بزرگ شدن و قد کشیدن بدهد نه اینکه مانع تکامل و پختگی شخصیت اجتماعی آنها شود، و هنگامی که باید نوجوانی کنند سنگین‌ترین بار زندگی یعنی ازدواج و تأسیس خانواده را سنگدلانه بر شانه‌های نحیف آنها بگذارد و آن بینوایان بی‌پناه را به جهانی پرتاب کند که به‌راستی گورستان حسرت‌های ابدی و آرزوهای بَر بادرفته است. از زشتی سنّت قر هوای تازه...
ما را در سایت هوای تازه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhare-bazio بازدید : 57 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 10:58

خون ما بر غم حرام و خون غم بر ما حلال/ هر غمی کو گرد ما گردید شد در خون خویش (دیوان شمس/ غزل 1247) اما و هزار اما که همۀ نیازها را باید در ترازوی حقوق دیگری سنجید. باید خود را جای او گذاشت و از دریچۀ چشم وی به رفتارِ خود نگریست. با طرح این پرسش عافیت‌سوز که: اگر ایشان با من چنین کنند، بر من چه می‌رود؟ بر آگاهان پوشیده نیست که طرح این پرسش موجز، حاصل انقلابی فرهنگی در ساحت وجودی فرد است. تحولی بنیادین در نهاد تعلیم و تربیت که در نتیجۀ آن، فرد از رعیت به شهروند تبدیل می‌شود. از موجودی ستمدیده و ستمکار به باشنده‌ای حق‌جو و اندیشنده به احوال خود و دیگران برای جُستن راهی به رهایی از گرداب تلاطمات حیات پرآشوب جامعۀ مدرن و پسامدرن و دربارۀ خطّۀ فرهنگی‌مان، جامعه‌ای که از تقلای جانفرسایش برای خلاصی از محبس صِغارت بیش از یک قرن می‌گذرد و همچنان در کشاکش سنّت و مدرنیته آونگ‌آسا در آیند و شوند است! تا کِی قرار یابد و زندگی معمولی خود را در گسترۀ تاریخ بیاغازد. زندگی معمولی که از روشنداشت مؤلفه‌های آن دستِ‌کم دو قرن می‌گذرد. از حق آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی عقیده، آزادی سبک زندگی، و هر چه از این قبیل که مسیر دستیابی آدمی را به شادی حقیقی و زندگی شفافِ نیالوده به دروغ و تزویر و سرکوب و سانسور هموار می‌کند و مانع آن می‌شود که زندگی قیمتی جای خود را به زندگی به هر قیمتی بدهد. به‌راستی آدمی بدون فضایل اخلاقی به چه کار می‌آید؟ و زندگی اگر نه فرصت شادی و شکفتن در جهان محاصره شده با اشک و فروبستگی، که مجال به جان خریدن عذاب الیم برای به کف آوردن لقمه‌ای نان است، حَقّا که مرگْ رستگاری ابدی است. در این گوشه از جهان و در تاریخی سراسر مصیبت و محنت، مقاومت نمایندگان جان برکف سنّت جان‌سخت با م هوای تازه...
ما را در سایت هوای تازه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhare-bazio بازدید : 60 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 10:58