خون ما بر غم حرام و خون غم بر ما حلال/ هر غمی کو گرد ما گردید شد در خون خویش (دیوان شمس/ غزل 1247) اما و هزار اما که همۀ نیازها را باید در ترازوی حقوق دیگری سنجید. باید خود را جای او گذاشت و از دریچۀ چشم وی به رفتارِ خود نگریست. با طرح این پرسش عافیتسوز که: اگر ایشان با من چنین کنند، بر من چه میرود؟ بر آگاهان پوشیده نیست که طرح این پرسش موجز، حاصل انقلابی فرهنگی در ساحت وجودی فرد است. تحولی بنیادین در نهاد تعلیم و تربیت که در نتیجۀ آن، فرد از رعیت به شهروند تبدیل میشود. از موجودی ستمدیده و ستمکار به باشندهای حقجو و اندیشنده به احوال خود و دیگران برای جُستن راهی به رهایی از گرداب تلاطمات حیات پرآشوب جامعۀ مدرن و پسامدرن و دربارۀ خطّۀ فرهنگیمان، جامعهای که از تقلای جانفرسایش برای خلاصی از محبس صِغارت بیش از یک قرن میگذرد و همچنان در کشاکش سنّت و مدرنیته آونگآسا در آیند و شوند است! تا کِی قرار یابد و زندگی معمولی خود را در گسترۀ تاریخ بیاغازد. زندگی معمولی که از روشنداشت مؤلفههای آن دستِکم دو قرن میگذرد. از حق آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی عقیده، آزادی سبک زندگی، و هر چه از این قبیل که مسیر دستیابی آدمی را به
شادی حقیقی و زندگی شفافِ نیالوده به دروغ و تزویر و سرکوب و سانسور هموار میکند و مانع آن میشود که زندگی قیمتی جای خود را به زندگی به هر قیمتی بدهد. بهراستی آدمی بدون فضایل اخلاقی به چه کار میآید؟ و زندگی اگر نه فرصت شادی و شکفتن در جهان محاصره شده با اشک و فروبستگی، که مجال به جان خریدن عذاب الیم برای به کف آوردن لقمهای نان است، حَقّا که مرگْ رستگاری ابدی است. در این گوشه از جهان و در تاریخی سراسر مصیبت و محنت، مقاومت نمایندگان جان برکف سنّت جانسخت با م هوای تازه...
ما را در سایت هوای تازه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : akhare-bazio بازدید : 60 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 10:58